گفتم چوبد ز رشوه، از حرمت و حرامش
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم چو از حجابش از پوشش و لباسش
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم کرایه تاکسی از آنچه بوده بیش است...
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم پنیر چون گچ! تاریخ مصرفش کو؟
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم مگر طلاییست، گوجه فرنگی له؟
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم حیاکن ای مرد این زن چو خواهرتُست
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم ربا نگیرید این وام ها حرام است
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم که اختلاس است اموال ملتست این
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
گفتم گدای خوش پوش کار است راه چاره
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
از گردن کلفتش گفتم وز آن توانش
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
در دل صدا نمودم: یک مرگ راحتم ده!
از آنچه گفته بودم، گویا خوشش نیامد!
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->